• وبلاگ : LaHzE tAnHaIe
  • يادداشت : يادش به خير
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدرضا 
    دو سال گرفت از ما خدا
    خش آق رضاي باخدا
    دلم براش تنگه که بود
    همش به فکر بچه ها
    خلاصه اين که منم مثل تو خيلي دلم براش تنگ شده ولي اينم يکي از
    نامردياي روزگاره: وقتي از بقيه کوچيک تري رفتن خيليا رو مي بيني
    فقط هم ميتوني غصه بخوري...فقط حسرت...
    ياد بسم الله گفتناش موقع غذا افتادم...
    پاسخ

    خيييلي شعر قشنگي بود....همه و همه دلتگشيم...الهي!!با هر قاشق يه بسم الله ميگفت...